مترجم: گلاره خوشگذران
روند برقراری دموکراسی در برزیل از ابتدای آن در دهه ۱۹۸۰ تاکنون پر از تناقض بوده است. پایان دیکتاتوری نظامی در این کشور علاوه بر انتخابات آزاد، رسواییهایی فساد مالی، تمرکز درآمد فزاینده و دورههای افزایش خشونت1 را هم به همراه آورد. در قانون اساسی بلندپروازانه برزیل که در سال ۱۹۸۹ به تصویب رسید، دسترسی عمومی به خدمات درمانی تضمین شد و این در حالی است که به دنبال کاهش شدید هزینههای دولت فدرال، تفاوت قیمت بین خدمات پزشکی عمومی و خصوصی به شدت افزایش یافته است.2
حلبیآبادهایی که در کنار مجموعه آپارتمانهای مجلل میرویند، به شکل نمادهایی از سرمایهداری لجامگسیخته در آمدهاند. یکی از حوزههای اقتصادی که در این شرایط سخت در برزیل به طور احتمالا غیرمنتظرهای شروع به رشد کرد صنعت زیبایی بود؛ تا جایی که رسانههای ملی کشور، ندای «دموکراتی کردن» جراحی زیبایی یا جراحی پلاستیک را سر دادند.
قیمتهای ارزانتر و برنامههای اعطای وام بانکی، جراحی زیبایی را که زمانی ویژه نخبگان جامعه بود، در دسترس طبقه متوسط قرار داد. امروزه برزیل به یکی از معدود کشورهای جهان تبدیل شده است که نظام تامین بهداشتی عمومی آن شامل عمل جراحی پلاستیک مجانی برای کسانی میشود که جراحان از آنها با عنوان مردم عادی یاد میکنند.3
پرتیراژترین مجله خبری برزیل، ودا4 مطلبی روی جلد مجله کار کرد با عنوان «برزیل: امپراتوری چاقوی جراحی» که مردم برزیل را به عنوان «قهرمان» جراحی پلاستیک در سال ۲۰۱۱ معرفی میکرد. یک مدرسه سامبا در ریودوژانیرو برای جشن گرفتن این «پیروزی» و بزرگداشت ایوو پیتانگی، پیشگام جراحی پلاستیک در برزیل، یک کارناوال نمادین تحت عنوان «در جهان زیبایی» راه انداخت؛ چرا یکی از طبقاتیترین ملتهای جهان چنین رشد سریعی را در تقاضا برای جراحی پلاستیک تجربه میکند؟
شکلهای افراطیتری از مدیریت بدن زنان در نقاط دیگر جهان هم دیده میشود. اما به عقیده من، در جامعه برزیل که پیوندهای خانوادگی در آن قوی است و بهداشت باروری و بهداشت جنسی زنان به سرعت در حال مدرن شدن است، این مسئله شکلی محلی به خود میگیرد و توجه بیشتری جلب میکند. رشد زیستشناسی پزشکی در برزیل قرن بیستم به طرز پیچیدهای با آرمانها و دلهرههای پروژه مدرنسازی پیوند خورد.5
در دهههای نخست قرن بیستم، جنبشهای «بهداشت اجتماعی و روانی» باعث ایجاد باوری مثبتاندیشانه نسبت به پیشرفت علمی و همزمان با آن، نگرانی از احتمال توقف حرکت مردم به سمت مدرنیته به دلیل ایجاد موانع فرهنگی و نژادی شد. در این دوران، مسئولان بهداشت عمومی، «مردم عادی» را به چشم مردمی تنبل و بیمار میدیدند که واکنش آنها به کمپینهای واکسیناسیون دولت این بود که آشوب به پا کنند.6 در دوران پس از جنگ جهانی دوم، مردم فقیری که در نقاط دوردست زندگی میکردند و دسترسی به امکانات علمی پزشکی نداشتند، ناگهان با گسترش ساختارهای درمانی، خود را در محاصره مراقبتهای پزشکی دیدند.7
در حیطه بهداشت باروری، دولت برزیل از دهه ۱۹۷۰ به بعد با عقبنشینی از سیاست افزایش جمعیت، امکانات ارزان قیمت پیشگیری از بارداری را در دسترس همگان قرار داد. با توسعه مراقبتهای بهداشتی، شیوههای زاد و ولد به تدریج نهادینه شد و از آداب و ترتیب دینی و آیینی فاصله گرفت. مداخله دولت در حیطه تنظیم خانواده شاید «بهای روانی» کنترل باروری برای کاتولیکها را پایین آورد.8 یک درک عقلانی و علمی از سکس و تولید مثل در برنامههای آموزشی تلویزیون و رادیو با دعوت از دکترها، سکسولوژیستها و روانشناسان ترویج یافته است.9
فرآیندهای دوگانه مدرنسازی و استعلاجی کردن تولید مثل باعث شد، نرخ باروری در برزیل، از شش فرزند برای هر زن در دهه ۱۹۶۰ به کمتر از دو و نیم فرزند در اواسط دهه ۱۹۹۰ کاهش پیدا کند. ترویج شیوههای مدرن جلوگیری از بارداری موجب شد مداخله در فرآیندهای زیستشناختی، نظارت عقلانی بر بدن و تفکیک تولید مثل از لذت جنسی، به لحاظ فرهنگی قابل قبول شناخته شود و همه این عوامل، زمینه فرهنگی را برای پذیرش جراحی زیبایی هم آماده کرد.
بسیاری از این تغییرات، استقلال جنسیتی و باروری زنان را در دورانی که ساختارهای خانوادگی سنتی مردسالارانه در حال افول بودند، بیشتر کرد.10 اما گسترش زیستشناسی پزشکی علاوه بر اینکه الگوهای باروری، مرگ و میر و شیوع بیماری را به طور عمیق تحت تأثیر قرار داده است، نابرابریهای اقتصادی پایداری را هم پنهان یا بازتولید کرده است. ننسی شپر-هیو با مطالعه قومشناسانه یک حلبیآباد در شمال شرقی کشور، نشان میدهد که چگونه علایم گرسنگی با دارو «درمان میشوند» در حالی که عوامل اجتماعی زیرین آن نادیده گرفته میشوند. او میگوید نه تنها اشکال رنج اجتماعی همچون گرسنگی به موارد پزشکی تبدیل میشوند، بلکه علم پزشکی هم از نوعی جذبه معنوی و قدرتمند امر مدرن برخوردار میشود. از یک قطعه داروی رادیواکتیو به عنوان اکسیری جادویی استفاده میشود و خوراکهای تقویتی نوزادان به عنوان کالایی با ارزش و دارای اعتبار، شیر مادر را کنار میزنند. «مدرنسازی» تولید مثل زنان برای درک دو نوع عمل جراحی مرتبط و با آهنگ تقاضای بسیار بالا در برزیل از اهمیت ویژهای برخوردار است: سزارین و عقیم کردن زنان. من در اینجا راجع به این دو عمل بحث میکنم چون عوامل اقتصادی و فرهنگی که رشد جراحی پلاستیک را سرعت میبخشند، با بررسی این دو عمل جراحی روشنتر میشوند.
برخورداری برزیل از یکی از بالاترین آمارهای جهانی جراحی پلاستیک، عمل سزارین و بستن لولههای رحمی، احتمالا نباید تصادفی باشد. در سال ۱۹۹۶، میزان عقیم کردن زنان در سطح ملی حدود ۳۷ درصد بود که نیمی از استفاده از روشهای پیشگیری از بارداری در برزیل را تشکیل میداد.11 در دهه ۱۹۹۰، حدود ۳۶ درصد زایمانها با عمل سزارین انجام میشد و این آمار در بیمارستانهایی که از زایمان طبیعی، تنها در صورت درخواست مادر استفاده میکنند به ۷۰ درصد با بیشتر هم میرسید.12 طبق مطالعات سازمان بهداشت جهانی، آمار سزارین بالای ۱۰ الی ۱۵ درصد، نشان میدهد که عمل جراحی به «دلایل غیر پزشکی» انجام گرفته است. با توسعه خدمات بهداشت عمومی در دهه ۱۹۷۰، «فرهنگ سزارین و عقیمسازی» هم آغاز شد و مانند جراحی پلاستیک از اغنیا به فقرا گسترش یافت.
افزایش این درصدها، دلایل پیچیدهای دارد، اما در کنار هم به برخی از جوانب نگرانکننده تقاضا برای استفاده از خدمات پزشکی در شرایط بد اقتصادی اشاره میکند. نظام خدمات بهداشتی عمومی به گونهای است که در ذات خود، دارای مشوقهای اقتصادی برای انجام عملهای سزارین است.13 همچنین فشارهای اقتصادی، در کنار نبود دسترسی به گزینههای دیگر، میتواند باعث رواج بیرویه توسل به عقیمسازی شود.14 تقاضای زیاد برای عقیم شدن در بخشهایی از کشور که در آن سنت فروش رای در انتخابات هم وجود دارد، باعث شده بعضی سیاستمداران در ازای گرفتن رای، هزینههای عمل عقیمسازی رایدهندگان را متقبل شوند.11 همچنین علاقه به عقیم شدن باعث افزایش تقاضا برای سزارین هم میشود، چرا که در نظام تامین خدمات بهداشتی عمومی در برزیل، عمل عقیم سازی اگر همزمان با سزارین انجام شود، مجانی است. همانطور که جراحی پلاستیک غالبا همراه با عملهای دیگر انجام میشود تا هزینههای آن را با «غنیمت شمردن فرصت بیهوشی» پایین بیاورند. اما گروهی از زنان و پزشکان، کلا عمل جراحی سزارین را به زایمان طبیعی ترجیح میدهند: مدرن، راحت، بدون درد و حتی بیخطرتر. به قول یکی از دکترهای کلینیکی در سائوپائولو «ما تکامل یافتهایم. من سزارین را پیشرفت میدانم و هیچ کس نمیتواند جلوی پیشرفت را بگیرد.»15
این نوع نگاه به مراقبتهای پزشکی، با بیعدالتیهایی که در نظام تامین خدمات بهداشتی عمومی کشور وجود دارد، در عمل تشدید هم میشود. بالاتر بودن آمار سزارین در میان زنان ثروتمندتر، باعث تثبیت این تلقی میشود که مداخله فناورانه در بدن انسان، «موهبت علم پزشکی» است. در مقابل، زنان فقیرتر امتناع پزشک از انجام سزارین را نوعی سهلانگاری یا حتی بیکفایتی پزشکی میبینند و با توسل به ترفندهای مختلف، از جمله «بلوا به پا کردن» پزشک زنان را به انجام سزارین مجبور میکنند. در این شرایط حتی نابرابریهای جزیی هم ممکن است «در میان زنانی که حس میکنند از دسترسی به فناوری پزشکی محروم شدهاند، بازاری برای مداخلههای غیرضروری پزشکی» ایجاد کند.16
سزارین و بستن لولههای رحم، تفاوت بسیاری با عمل جراحی زیبایی دارند. هیچ جراحیای بدون خطر نیست، با این حال سزارین در مواردی می تواند جان فرد را نجات دهد و بستن لولههای رحم، یکی از راههای پیشگیری از بارداری است؛ اما عمل جراحی زیبایی (استتیکا17) بنا به تعریف، هیچ فایده درمانی عملی ندارد. اما من میخواهم بگویم این فرایندها در یک نظام مدیریت تولید مثل و گرایش جنسی به یکدیگر متصل هستند. عملهای سزارین و بستن لولههای رحم، زنان را با مداخلههای جراحی (و زخمها و آثار منتج از آن) به عنوان امری «عادی» و بخشی از سلامت تولید مثلی آشنا میکند. عمل سزارین هم مثل جراحی پلاستیک ممکن است با انگیزههای «جنسیتی-زیبایی شناختی» انتخاب شود. ماریا کارانزا به یک «باور عامیانه» اشاره میکند مبنی بر این که تولد به شیوه سزارین نه تنها برای بچه بی خطرتر است بلکه «می تواند از آناتومی واژن و اندامهای جنسی زنان محافظت کند، در حالی که زایمان طبیعی ورمهایی ایجاد میکند که رابطه جنسی را دشوارتر می کند.»18
به این ترتیب درحالی که سزارین ممکن است به عنوان اقدامی پیشگیرانه برای حفظ جذابیتهای جنسی بدن انجام شود، جراحی پلاستیک نقشی تصحیح کننده دارد. مجله پلاستیکا بلزا19 که ویژه راهنمایی مصرفکنندگان است، در گزارشی که درباره افزایش «عملهای جراحی اندامهای خصوصی» منتشر کرده، ادعا می کند «جراحی زیبایی روی اندامهای جنسی، این اختیار را به زنان مدرن میدهد که عملکرد جنسی خود را بهتر کنند.»
بحث من این نیست که زایمان طبیعی بر جراحی سزارین به عنوان یک نوع مداخله جراحی ترجیح دارد؛ من میگویم عطش برای عجایب فناورانه و مصرفگرایی مدرن در شرایط تنگدستی، ایجاد فتیشیسم پزشکی و بالینی میکند. من این تصویر فتیش را در اینجا برای درک اینکه جادوی مدرن چگونه در دنیاهای خیالی مصرفگرایی و پزشکی عملکرد دارد، مفید میبینم. با وصل ایده مارکسیستی و فرویدی «اشتیاق جابهجا شده» در تعامل بین اشیا و انسانها، به کارگیری مفهوم فتیش میتواند وجود احساسات نسبت به علم پزشکی، کالاها و اندامهای بدن را روشن کند. من در اینجا آن را به کار میبرم تا آمیزش میل اروتیک با تمایل اقتصادی، پذیرش خدمات پزشکی با فناوری بالا و تقسیمبندی بدن به بخشهای عیبیابی شده را نشان بدهم.
رشته پزشکی زیبایی با تمرکزی که بر پیشرفت فناورانه و مدیریت تولید مثل و گرایش جنسی دارد، به طرز پیچیدهای به ذهنیت بیمار شکل میدهد. لیدیا توضیح میدهد چگونه برای اولین بار جراحی پلاستیک را پس از زاییدن اولین بچهاش کشف کرد:
من رفتم پیش دکتر متخصص زنان و در طی مشاوره از او درباره شکمم پرسیدم. او به من گفت میتوانم ورزش کنم اما شکمم هیچ وقت با ورزش از بین نخواهد رفت و تنها از راه جراحی پلاستیک میتوانم از شرش خلاص بشوم و آن موقع بود که من شروع کردم به فکر کردن به آن...
لیدیا ابتدا دودل بود اما بعد تصمیم گرفت پیش یک جراح پلاستیک برود.
او به من کلی دلداری داد. گفت: «تو خیلی جوان هستی... . باید عمل کنی. اگر همسرت نمیتواند خرج جراحی را بدهد من مجانی عمل میکنم، چون احمقانه است زنی به سن و سال تو این ریختی باشد.»
این پیشنهاد اصلاً لازم نبود چون پس از آنکه او حرفهای دکتر جراح را برای همسرش گفت او حاضر شد خرج هر دو عمل را بدهد. پس از عمل جراحی، لیدیا به یاد میآورد که «بیشتر حس زن بودن میکردم.»
جراحی پلاستیک لیدیا همراه با زایمانش انجام شد اما بیماران دیگر، عمل جراحی را تا پایان نمادین تولید مثل یعنی تا بستن لولههای رحمشان به تعویق میاندازند. آنها استدلال میکنند که عقیم کردن، ضمانتی است بر اینکه یک تولد پیشبینی نشده نتایج زیباییشناختی جراحی پلاستیک را «خراب نمیکند» اما برخی زنان هم این دو عمل را به یکدیگر وصل میکنند؛ چون این عملهای جراحی، به معنای گذار از وظایف مادرانه و حرکت به سوی تاکید بر حق مراقبت از خود است. ماریا هوزه ادعا میکند که زنان از موارد زیر در عذاب هستند:
حس گناه به خاطر مداخله در چیزی که مقدس است: بدن. اما زنان به هر حال بارها و بارها در کار بدنشان دخالت میکنند؛ با سزارین، در آوردن رحم، برداشتن پستان. اما وقتی نوبت جراحی پلاستیک میرسد، دودل میشوند. در واقع این به این خاطر است که زنان با اینکه با جنسیت خودشان زندگی کنند، مشکل دارند. انگار بعد از مادر شدن، نقش زن بودن، ثانویه میشود.
ماریا هوزه در ادامه زنان را به عمل جراحی زیبایی تشویق میکند، چرا که بعد از ایثار و فداکاریهای زنان برای مادر شدن، «جراحی زیبایی برای خود آنها مفید است.»
سوالی که جراحان معمولاً میپرسند این است که آیا جراحی به اثر زخمهایی که باقیمیماند میارزد، یعنی آیا منفعت زیباشناختی این بهترسازی، بیشتر از نتیجه نازیبای جای عمل است؟ اما «غرامتهای» دیگری هم در کار است. حق برخورداری از زیبایی، غرامتی است برای تضییع همه حقوقی که به قول متخصصان علوم سیاسی «محقق» نشده است. جراحی پلاستیک، غرامت دیگر اتفاقها و مداخلههایی است که برای بدن اتفاق میافتد و تاثیرش را روی جسم زنان میگذارد، مواردی مانند شیردهی مادران، سزارین و برداشتن رحم. این امر، اشتیاق و حتی خدعهای را که بیماران با توسل به آن به جراحی پلاستیک روی میآورند، توجیه میکند. ضمناً بیماران مصرف کنندگانی که در بخشهای خدماتی یا غیر رسمی کار میکنند و از امنیت شغلی مناسبی بهرهمند نیستند، آنانی که دسترسی بسیار محدودی به خدمات شهری و موهبتهای شهروندی دارند، متوجه میشوند که کم کم میتوانند به منابع دولتی به شکل آزمایش دهانه رحم، سزارین، بستن لولههای رحم، آزمایش HIV، دارو و عمل جراحی زیبایی دست بیابند؛ خدماتی که بسیاری از آنها به صورت مجانی یا با نرخ دولتی ارائه میشوند.20
کسانی که حقوق شهروندی را به شکل تمام و کمال تحقق نبخشیدهاند، این فرصت را دارند که با بهرهگیری آزمایشی از فناوری پزشکی و تعاریف فراگیری از سلامت، خود را به عنوان «شهروندان زیباییشناختی» بازسازی کنند در حالی که وارد بازارهای جدید کار و سکس میشوند.